۱۲- ۹۰/۱۲/۲۵


کنار تو پیدا شدن مشکوک است ، باید فکر کنم از کجا آمدیم . دست هام را تا جایی ک می شود در جیب هایم فرو می برم ، بی جهت یادم می آید وقت دوختنش سفارش کرده ام جیب هاش برایم خیلی مهم است ، هرچه بزرگتر بهتر

کنار تو تنها ، اینجا ، توی زمستانی ک پرنده ها را از لب دبوار ها پر داده ست ، وسط خیابانی ک هیچ وقت تا انتهایش نرفتیم . کنار تو سر این کوچه ساعت یک ربع به هشت با موبایلی ک نیم ساعت است دارد زنگ میخورد و بر نمی دارمش ،منشی تلفنی ام ، صدای زنی ک نگرانم است و نمی دانمش .

کجا گم ت کردم که اینگونه پیدا شدی . کنار تو روی یک میز ، کنار تو زیر لباسها مدفون ، کنار تو سرخورده از همه چیز ، تمام شده توی یک هم آغوشی

زیاد تر از این مشکوک است ، کجا گم شدیم ک توی یک تاکسی در بست با مشت های گره شده و تکرار مکرر ببخش پیدا شدیم . کنارت پیدا شدن توی دود و صدای انفجار ، از کجا بر میگردیم که اینچنین مانده ایم ، کدام جنگ بود ک خنده ها روی لب ها بود ، کدام شکست ک هلهله می کردند

این قرار آخریست که نمی گذاریم ، باور کن 




۱۱ - این آسمان همان نبود که نازل شدیم؟


مثل زمینی

که آسمانش را باد برده باشد


قبر ِ خودم شده ام 



۱۰ - مرگ قسطی ست



فشار پدر بالاست

و چهارشنبه است


هوا سرد است

و پنج شنبه ست


خانه زیر سایه ی چنار ها

همیشه زمستان است

و جمعه ست


فشار پدر خیلی بالاست

و شنبه ست


ساعت را یک ربع عقب کشیدیم 

و هنوز شنبه ست

و پدر هنوز زنده ست 


زمستان مانده

و پدر مانده ست


+ عنوان از وبلاگ سلین




۹ . با من از صدای ماهی ها ، از سکوت آب ها بگو



مرا به کودکی ام واگذار کن ، با کاغد های رنگی قایق بسازیم ،بیندازیم توی آب هایی ک ده سال بعدم را می بلعند ،

غرق تنها کلمه ای ست ، کلمه ای برای گوش ماهی های بیشتر ، 

مرا به کودکی ام

مرا به پولک های رنگی

مرا به 10 سالگی ام بسپار ..

بگذار قایق هایی به اندازه ی غرق شدنم بسازم

غرق تنها مهمان نوازی ماهی هاست

مرا به من رها کن

۸ - بهار ، تابستان ، پاییز ، زمستان و دوباره بهار...




یک دانه ای توی عمقِ سرد وجودم ، همینطور بی حرکت ، نشسته. زل زده به یک نقطه ی نا معلوم یک دانه که نمی دانم اگر آب می دادش کسی ، اگر نوری بود ، چه می شد. شاید چناری ، گل سرخی ،علفی...

یک دانه با نگاهی که از پاییز های گذشته مانده ست به دست های کسی

همینطور یخ زده ست زیر سایه ای

یک دانه ی عبوث نشسته ست توی خاک وجود م