۷ -یک طوری بگو من که انگار منم


با یک زبانی بگو نسرین

که کسی نداند

جوری بگو که انگار نمیدانی اسمم را 

طوری صدایم کن که انگار سال ها قبل تر از کشفم است

که هنوز درختم ، زمینم ، بهارم

۶ - من اگر خدا بودم


خورشید را خاموش کن

باد هارا ب ایستان از حرکت

پنجره ها را ببند

کلید ها را بگذار زیر پا دری

و برو

۵ - درخت دلواپس لانه هاست وقتی ک می افتد


دریا همیشه نگران مرغان دریایی ست باور کن ،

سفر امتداد ماندن بود

با من از سفر بگو، سفر آبی ست ، 

با هم به روزهایی برویم که نبودیم

با هم از گذر کردن برویم


از دیر

از دور

به سفر بگرد


۴ - برات میمیرم هایت



مثل دارکوبی ک عاشق نقش یک پرنده روی دسته ی تبری شده ک داره درختشُ قطع می کنه

.

.

.

نسبت غریبی با مرگ تو دارم

۳ - سبزینه ای که کم داشت درخت زندگیمان

بابا

حالا ک می توانی

همه ی چراغ ها را سبز کن

تا برسم خانه ،

حالا ک میشود

مرا بچپان توی همین قطار ، همان چمدان ، همان نگاه ک از پنجره با درخت و دیوار و چراغ های بین راه قطع شد