۸ - بهار ، تابستان ، پاییز ، زمستان و دوباره بهار...




یک دانه ای توی عمقِ سرد وجودم ، همینطور بی حرکت ، نشسته. زل زده به یک نقطه ی نا معلوم یک دانه که نمی دانم اگر آب می دادش کسی ، اگر نوری بود ، چه می شد. شاید چناری ، گل سرخی ،علفی...

یک دانه با نگاهی که از پاییز های گذشته مانده ست به دست های کسی

همینطور یخ زده ست زیر سایه ای

یک دانه ی عبوث نشسته ست توی خاک وجود م




نظرات 4 + ارسال نظر
شهلا۷ جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:44 ق.ظ

درخت رو تو باید پرورش بدی..
چیزی رو که باد بیاره باد هم میبره گل سرخ من

درخت ها تنها ساکنان زمین اند

گلاره چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:35 ب.ظ http://g-elareh.blogfa.com

این همه "ی" نکره را بردار .. ک آشنا تر باشم با کلمه و نگاه و گل سرخ و چنار ..

چشم
برای من مینویسم ک ازخودم سفر کردم

شهلا۷ چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:22 ق.ظ

میاد اون آدمی که از اون دانه یه گل سرخ پرورش بده..
میاد گل سرخ من..
از اون دانه خوب مراقبت کن

دانه ها را باد می آورد
اما درخت ها را نمی آورد شهلا

Pedix چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:52 ق.ظ http://Pedix.blogfa.com

این دانه سبز شدنی نیست ...

این دانه سبز است ،
رستنی نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد