78- تنهایی سخت آغوشش را گشوده به سویت

نشسته ست رو به رویت . دست هایش را به رویت گشوده و منتظر است از تلاش بیهوده ات دست برداری و به آغوشش پناه ببری . نشسته ست و چشم دوخته به چشم هایت تا خودت بدانی ک راهی جز او نداری . نشسته و با لبخند بی خشمش منتظر است  

باید سال ها می گذشت تا بدانی که جز او راهی نیست ...



75- عشق دور تر بود . دور تر

مثال من مثال خانه ی متروکیست ک برقش را قطع کرده اند . توی سکوت مطلقش یکی توی جیب هاش دنبال کبریت میگردد . 

یکی توی سرم هی کبریت میکشد اما فقط جلوی پایش را برای چند ثانیه میبیند . مثال من خانه ایست ک خاطره گرما را هم از یاد برده ست . هیچ کس را نداشته ست پنجره ها را ببندد . شومینه را روشن کند . چای دم کند . بنشیند و از عشق بگوید. 

توی دلم ظرف های نشسته بیست سال است توی آشپزخانه ست . دل آشوبه ی ظرف های از شب مانده ام توی ظرفشویی . 

اما تو می آیی . برق ها را روشن میکنی . می آیی و میمانی