72- مرثیه ای برای یک رویا

الامان از لب های تو که بوسه را به غایت دانسته ست. داشتم میرفتم که دست های تو نجاتم داد . که دست هایت تکانم داد از خاب بیحوصله بعد از ظهر توی کوپه ام . و دست های تو تکانم داد از منظره ی رو به رو از زمین تنها ، آسمان تنها . و دست های تو مرا رقصاند میان کوپه آهنی ، ریل های آهنی و نگاه های آهنی

با انگشتت روی پشتم نوشی ' دست های تو انتهای ویرانی ست ' و بعد یک تونل .

قطار نزدیک ساحل شد ، از آب های سبز گذشت ، از همه شب ها گذشت ، و از روی گردن من

71 - با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم؟

برای کافه بی جانم غمگینم ، برای تو که جلوی رفتنم را نگرفتی، برای حرف های صد تا یک غازم  ، برای بیشتر خستگی م. 

غمگینم برای عشق ، برای من که بی تو در هر کجای این شهر غریبم

برای خانه غمگینم که شب ها بی ما چگونه بخابد ، برای گربه ی حنایی مان که به تنهایی عادت ندارد. 

غمگینم و قلبم غمگین است و چشم هایم غمگین است و پاهایم غمگین است  و تو که در منی ، منی که تنها یک آغوشم  ، لب هایم وقت بوسیدنم ، من که تنها خاطراتم 

70- عمر دیوانه دیری نپاید

غم چون پرنده ای که مرا به جای درختش گرفته باشد ، رویه شاخه هایم نشسته ،  لانه اش را ساخته ، جفتش را پیدا کرده، غم روی شاخه های من بچه کرده ست. و خاطرات مشترک من را درخت او کرده

غم چون پرنده ای صبح ها میرود و شب ها سنگین تر از همیشه روی شانه ام مینشیند 

یک درختم که زمستان را نخابیده و فقط نگران پرنده اش بوده . 


69- صد سال تنهایی

کاش کسی از دنیا هنوز نگران من بود . کاش کسی دلش از نوشته هایم میگرفت . کاش کسی نگران سردرد های این دیوانه بود. کاش کسی بفکر این ویرانه بود. کاش چشمی از دور روی سطر های من میچرخید. 


دارم فکر میکنم به روزهای اخیر که فقط دست و پای بیهوده زدیم . به این فکر میکنم که باید راه های ارتباطی م رو ببندم و حتی شده چند روز تنها باشم . به این فکر میکنم که از تنهایی برنگردم هیچ وقت

68 - don't make me sad

دل تنگی هایم از ساعت ده به ساعت هشت نقل مکان کرده اند . دنیایم دارد کوچک و کوچکتر میشود . وسط دیدارمان بی دلیل گوشه چشم هایم اشک نشسته . توی آینه زنی با موهای خاکستری میبینم که یک روز تمام وقتش را حرام دوختن یک پیش بند کرده و آخر سر چرخ خیاطی ش خراب شده . درونم یک پبر زن است که همه کارهایش ناتمام مانده . که یک شکست خورده ی به تمام معناست .توی خانه سایه اش پاورچین میرفته و از آشپزخانه قرص هاش را می آورده.