52- پشت بغضت ، دریای خزر است


من اشک  های تو را ریخته ام ، همین بعد از ظهر که تمام روزهای رفته مان بود ، همین امروز که یک سال پیر شدی ، جلوی چشم های من  ،  فنجان فال قهوه ات بودم ، که ریخته بر زمین ، شکسته ، لال شده . خواب هایی بوده ام که از آنها پریده ای ، من عمر رفته ی توام ، روزهای ابری ام که چتر نداشته ای ، یک کوچه ام ، یک شرکت خاکستری ، پالتو های سیاه و شیشه های آینه ای ، و زیبایی ندیده ات هستم ، بعد از ظهر های کش آمده ام تا سر کوچه

صبح ام ، صبحانه ام ، مربای گلم ، باور کن صدای خالی ام 

من تمام اشک های توام ، که نریخته ای ، که ندیده ای ، که نداشته ای



51- این جهان را خدایان گریان ساخته اند


گاهی اشک همه ی راه های موجود است ، پرنده می آید از چشم هات ، سقوط میکند ، می افتد روی خاک ، جان می کند . ببین چطور خاک می شویم . ببین کجای این خاک اشک هایت را نشمرده ست . خانه قبرمان شده ست . پنجره ها چیزی از غربتش گم نمی کنند . پنجره ها ... چشم های زمینند .

پنجره ها را ببند ، ببین که تنهایی ضرب میگیرد روی میزها ، هیچ ت.خ.مش نیست اشک های من 

گاهی عشق تنها راه برگشتن است.


50- با آتش جنگ سیگارت را بگیرانی


در چین سیل آمده ، عراق را آتش زدند ، همه ی هواپیما های مسافر بری سقوط کرده اند ، دنیا خرابه شده ست ، جنگ است ، قارت است ، قهر است 

پرده ها را بکش ، بنشین ، و از عشق بگو  


49- من هم چشم هام را می بندم



حالا سه روز است ک بیدار نشدی 

شاید هنوز فردا نشده باشد 


48- بخوان به نام مردی ک برای همه سیگارهاش اسم میگذاشت


زمین بوی تو می دهد 

درخت ها غمگین ترند

گندم ها 

گندم زار ها 

شانه می شوند 


زیر خانه ای با سقف شیروانی شاید 

زیر ریشه های یک توکا

زمین نم گرفته ای 

توی یک مزرعه ی سوخته خوابیدی 


فکر کن پاییز شده باشد

و درخت همه ی برگ هاش را با چنگ و دندان گرفته باشد

ک بوی تو را می دهد


یک دشت مانده است و 

صدات ک می پیچد در باد