من فقط منتظر یک نشانه بودم ، همین که کسی بخواهد که من بدانم که میشد مرا دوست داشت ، میشد برای من پیغامی توی یک بطری به آن سوی دریا فرستاد، نمیخاستم کسی جایی منتظرم ، فقط میخاستم بدانم میشد برای من منتظر بود 

کسی باید برای تو قصه‌ای داشته باشد ، حتی اگر که تو هیچ وقت نخوانده ای ، حتی اگر که آخر قصه خوش نیست 

باید توی یکی از سطر‌ها نامت آمده باشد ، حتی اگر خط خورده باشد 

کسی اما جایی از قصه منتظر من نبوده است ، توی هیچ سطری نام من نیامده ست ، کسی برای من شعر که هیچ یک جمله بچه گانه ننوشته است ، این است که مایه‌ی دلخوری ام شده ... همین


نظرات 1 + ارسال نظر
مادام چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:40 ب.ظ

پس من تنها نیستم...

اگه راجب احساسمون صادق باشیم ،میفهمیم خیلی وقت ها تنها نبودیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد