۵ - درخت دلواپس لانه هاست وقتی ک می افتد


دریا همیشه نگران مرغان دریایی ست باور کن ،

سفر امتداد ماندن بود

با من از سفر بگو، سفر آبی ست ، 

با هم به روزهایی برویم که نبودیم

با هم از گذر کردن برویم


از دیر

از دور

به سفر بگرد


۴ - برات میمیرم هایت



مثل دارکوبی ک عاشق نقش یک پرنده روی دسته ی تبری شده ک داره درختشُ قطع می کنه

.

.

.

نسبت غریبی با مرگ تو دارم

۳ - سبزینه ای که کم داشت درخت زندگیمان

بابا

حالا ک می توانی

همه ی چراغ ها را سبز کن

تا برسم خانه ،

حالا ک میشود

مرا بچپان توی همین قطار ، همان چمدان ، همان نگاه ک از پنجره با درخت و دیوار و چراغ های بین راه قطع شد


۲ - همین توعی ک در منی



برای من ک اتفاق ها را می سازم

درونشان زندگی میکنم

ازشان برمیگردم

ناگوار ترین حادثه ی ناخواسته ای

در من هنوز از سفر با گرد و خاک روی شانه ی کتت برمیگردی

کنار شومینه جوراب های خیس از برفت را گرم میکنی

یک شبی می مانی ، چمدانت را باز میکنی

صبح نشده از من میزنی بیرون

تو مسافر ترین بومی این منی

۱. روزی دیوار ها را باد با خود برد


می دوی و یال هایت در باد

پرنده ها ب سمتت کوچ می کنند


سال ها بعد پرستوها از لای موهایت باز میگردند

ب خرابه های یک عشق