70- عمر دیوانه دیری نپاید

غم چون پرنده ای که مرا به جای درختش گرفته باشد ، رویه شاخه هایم نشسته ،  لانه اش را ساخته ، جفتش را پیدا کرده، غم روی شاخه های من بچه کرده ست. و خاطرات مشترک من را درخت او کرده

غم چون پرنده ای صبح ها میرود و شب ها سنگین تر از همیشه روی شانه ام مینشیند 

یک درختم که زمستان را نخابیده و فقط نگران پرنده اش بوده . 


نظرات 3 + ارسال نظر
علی کافه چی چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:04 ق.ظ http://cafe-tanhaee.blogfa.com/

غمی که در سخن ات داری همان غم است که من دارم
همان غمی که به تفسیرش به هر بهانه سخن دارم

من و تو زخمی یک تیغ ایم تفاوت آن که در این مسلخ
تو زخم تازه و من با خود هنوز زخم کهن دارم...

star دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 06:53 ب.ظ http://jstar.blogfa.com

سلام
در این زمستان آسوده باش و بخواب
تا شاید پرنده ی غم تو را رها کنند!!!

لینک‌زن یکشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:58 ب.ظ http://linkzan.ir

سلام
این پست وبلاگ شما در "لینک زن" بازنشر داده شد
باتشکر
لینک زن
http://linkzan.ir/archives/22984

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد