65- مردن به همین آسانی ست

چیزی نیست . فقط آن فندک طلایی ت را روشن کن و گوشه لباسم را بگیران . چیزی نیست ک بعد از خورد کردن قارچ برای نهار قلبم را بشکاف . چیزی نیست بخدا بالشت را بگذار روی صورتم و تا صبح آرام بخاب. طوری نیست لب هایم را ببوس دست هات را دور گردنم بگذار و فشار بده . یا که هر روز کنارم بنشین و نگاهم نکن یا که دیگر معنی اسمم را فراموش کن. یا که دیگر هیچ شبی با شوق از آغوشم نگو . چیزی نیست جانم . کمی مرده ام

نظرات 2 + ارسال نظر
Houra شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:49 ب.ظ http://www.alienmind.blogsky.com

چیزی نیست فقط دیگر دوستم نداشته باش

گاو پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:37 ق.ظ

محو شدن ات چه قریب بود...
املای قریب را طور دلت بخوان.قریب یا غریب!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد