61- جایی هست میان دستان تو که سرزمین من است

بغل میخاهم ، سخت مچاله ام . بغل میخاهم مثل پرنده ای ک هنوز نفهمیده مادرش بر نمی گردد. کاش یکی بیاید که نداند درد را . کاش یکی بیاید سرم را بگیرد زیر بالش . بیاید باور نکند که لانه را باد میبرد . خواهرم را میخاهم . من از این همه تنها دو دست میخاهم که سرم را بگیرد صورتم را بپوشاند . که وقتی با دنیا قهرم شد بروم توی خانه اش .  آخ دلم دیگر هیچ فصلی ، هیچ شهری، هیچ سفری ، هیچ غصه ای را نمیخاهد و تو را که زیاد تر از من زنده ای. تو را که عزیز دیگری داری . تو را که بیشتری ، تنها تر از نداشتنتم

کسی نیست ، کسی برای پرنده های غمگین نمرده ست، کسی نیست 

نظرات 3 + ارسال نظر
عسَل سه‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:05 ب.ظ http://zh0-0lide.blogfa.com/

آخ دلم دیگر هیچ فصلی ، هیچ شهری، هیچ سفری ، هیچ غصه ای را نمیخاهد و تو را که زیاد تر از من زنده ای. تو را که عزیز دیگری داری . تو را که بیشتری ، تنها تر از نداشتنتم

خیلی خوب می نویسی :*

مادام جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:19 ب.ظ http://duroftadetar.blogfa.com

دارم یقین پیدا میکنم که کسی نیست.هیچکس

صادق هلشی جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:24 ب.ظ http://www.s-halashi.blogfa.com

قلم دوس داشتنیت را خواندم وراستش مدتهاست وبگردی میکنم ودنبال قلم های دوس داشتنیم راستش قلم شما از آن جنس بود دوس دارم جز دوستانتان باشم وخواننده همیشگی مطالبتان خبر قبول این دوستی را بدهی خوشحال خواهم شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد