60- آدرس مرا بنویس کف دستانت

دستم را از پنج جا بریده ام ، مچ دست چپم مدت هاست درد میکند ، تازگی شانه هایم افتاده تر شده اند و اصلن خیالم نیست که قوز کنم ،دیگر ناله نمیکنم ، آه نمیکشم ، سیگارم را کم کرده ام ، از دوست هایم دور شده ام ، 

از دیشب قهر کرده ایم ، شام دیشب خوشمزه بود ، امروز چیپس ماست خورده ام و بعد از ماه ها تتها توی خانه مانده ام 

همه چیز عادی ست ، نه گریه میکنم ، نه بغض نفسم را بند آورده ، هیچ چیز عاشقانه نیست ، سرش داد زده ام که فکر همه چیز هست جز من ، دلم نمی آید جواب هاش را به یاد بیاورم 

راستش هیچ چیز عاشقانه نیست ، نشسته ام کنار بخاری و دست هایم گرم نمی شود ، دارم به امروزی فکر میکنم که باید پیش تو میگذشت ، دارم به عشق فکر میکم که آن چیزی که فکر میکردیم نبود 

دلم میخاهد کسی دست هایم را بگیرد از خانه ببرد بیرون قدم بزنیم ، گوشیم را بگیرد از تو مشتم ، زنگ بزند به تو و بگوید مردن به همین آسانی ست 

نظرات 3 + ارسال نظر
حانیه دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:24 ب.ظ http://haniesoleimani.blogfa.com

شنبه. جلوی ایل کافه بودم.شالت بنفش بود؟داشتی می خندیدی.
نشد بیام تو.گفتم شاید خوشحال نشی :)ولی خوشحال شدم دیدمت.که می خندیدی.

مادام یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:35 ب.ظ http://duroftadetar.blogfa.com

چقدر این نوشته من بود....چقدر.

یان جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:29 ب.ظ http://midnighttrain.blogsky.com/

هیچ چیز لذت بخش تر از تنهایی نیست و عشق که تنها اتوپیایی است که می توان پی اش دوید؛ شبیه سه نقطه ی انتهای جمله که حکایت از همیشه ناتمام بودنش دارد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد