59- تنهایی یک غار است در آدم

یک پاییز بوده است که من یقه ی کت خاکستری م را تا جلوی دهانم بسته ام و همه ی باران های این شهر را تنها قدم زدم ، 

یک پاییز بوده است که با صدای زن توی هدفونم خوانده م ، باران برده ست مرا تا کافه ها و برگردانده ست خانه ، کتاب هایم خورده اند مرا ، چشم هایم 3 شماره نشست کرده اند ، یک پاییز بوده است ک تنهایی ش را هزار سال عاشقی نمیبرد ، 

یک آذری را نشسته ام روی صندلی کنار راننده ، و فقط زل ام به خیابان ها ، و سکوت دهانم را گس کرده ...

یک جایی از زندگی ام  نشسته ام لبه ی پنجره ی اتاقم و فکر کرده ام به آن پایین پخش شدن لابه لای برگ های زرد درخت گردو

یک پاییز بوده است ک زمستانی بعدش نیامده 

نظرات 4 + ارسال نظر
یک عدد "نون" ادیولوژیست شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:07 ب.ظ http://www.sepinoodestaan.blogfa.com

یک عدد "نون" ادیولوژیست شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:50 ب.ظ

زیبا مینویسید
لینک شدید

مادام پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:32 ق.ظ http://duroftadetar.blogfa.com

کاش بعد از پاییز امسال زمستانی نباشد نسرین.کاش زمان روی اخرین روز پاییز بایستد.پاییزی که تنهایی به ان وصله شده,از زمستانش دیگر چه انتظاری میرود.

مکث چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:19 ب.ظ http://Www.cheragh13.blogfa.com

مثل یخ زدن توی یک فصل؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد