37 - تمام


یک زمستان باشد و دیگر هیچ ، پرنده ها بروند و سرزمینشان را گم کنند ، من فقط میخواهم ریشه هام یادشان برود بهار را  

زیاد تر از این ها خسته ام ، خواب کم است باید بمیرم کمی 

چشمانم حفره هایی شده اند توی کوه یخ ، ساده بگویم  تابستان سال هاست ک مانده 

فرسنگ ها زیرآبم