31- عمری دگر بباید


سالهایی دور بوده است که من توی تن یک پرنده عاشق شدم 

با ریشه های یک درخت نفس کشیدم که از عشق یک پرنده ی مهاجر بیمار است

و با پرنده از کوچ برگشتم

با درخت لانه نبودم دیگر

با درخت هیزم های خانه ی زنی شده ام 

که در قلبش یک پرنده دارد 

باید به من برگردم

شبیه زنی که رفته ست تا قرص های فراموشیش را پیدا کند


نظرات 7 + ارسال نظر
عطیه جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:54 ب.ظ http://leslarmes.blogfa.com/

شاید هم شبیه ِ زنی ک رفته خودش را پیدا کند ..

فاطمه یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:33 ق.ظ http://http://toranj135.blogfa.com/

وشاید این پرنده تمام قرص ها رابرده است،تمثیلی از کلاغ ها

صبا... شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ب.ظ http://www.bighararihayeman.blogfa.com

باید به من برگردم...
من این برگشت را می خواهم !

رئا پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:30 ب.ظ http://imprea.eu

و با پرنده از کوچ برگشتم ... تا قرص های فراموشیم شود

زهرا پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:26 ق.ظ http://ghasedak-flight.blogfa.com

آخیش، حالا خوب شد...

+ گمان کردم میان کلمات این پست، توی خط آخر نشسته باشم و تو هی بخواهی ادامه ام بدهی...


زهرا پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ق.ظ http://ghasedak-flight.blogfa.com

چرا وبلاگ تو برای من نمایش داده نمیشه نسرین...خیلی وخته...


اینطوریه همه چی :


بیا آنقدر توی همین تخت کش بیاییم که تو برسی ب آن شهر دیگر ، من جلوی چشم های مادر باشم ، به هیچ کجای دنیا بر نخورد، آخر می دانی که ما باید جلوی چشم های خدا باشیم

میس مونالیزا چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 ب.ظ http://miissmonaliza.blogfa.com

آدم دلش میخواهد با نوشته های اینجا حرف بزند ..
اما چ کند ک خاموش است .)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد