26- باید برگردانمت...


شبیه پوتین های سربازی ام که دارد می بخشدم ، که دیگر پا ندارد

به کی می بخشی ام؟

نظرات 6 + ارسال نظر
مستخدمه ی اتاق هفده یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:50 ب.ظ http://sampo.blogfa.com

حال خوبی دارم حالا..

امیر یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ق.ظ http://zahed50.blogfa.com

زیباترین گل با اولین باد پاییز پرپر میشه، باوفاترین دوست هم یه روز بی‌وفا میشه، پرپر شدن از گل نیست، از پاییزه، بی‌وفا شدن هم از دوست نیست، از روزگاره!
راستی من از این آیکون های بلاگ اسکای دنبال گل می گشتم ولی گل نداشت چرا بلاگ اسکای گل نداره

الهام سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 ب.ظ http://elham-nevesht.blogfa.com

می دانی نسرین گاهی این برگشتن ها خوب است ... اما من هرچه را و هرکه را برگرداندم بیشتر از دست دادمش.
حتا خودم را
دلم یک گپ دیگر می خواهد در هوای این برف که نرم نرمک می نشیند روی تارهای مویم ،که با بازیگوشی ای شریف و شیرین خودشان را از زیر شال سرم بیرون کشیده بودند طفلکی ها

ببخش که همیشه ی حرف ها بی حوصله ام
الهام دارم نا مهربان می شوم

بانو سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:32 ب.ظ http://babavaman.blogfa.com

آرام تر سکوت کن!
صدای بی تفاوتی هایت آزارم می دهد...

آرام تر بمیر

absolution دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ

چرا حالا پوتین سربازی؟!

من همه ی رد پاهایت...
از برف که حرف می زنی!!

چون که از جنگ می آید

نسرین دهقان یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 ب.ظ

باید تو را از این مهلکه ببرم ،
بشوم پاهایی که نداری
بشوم کفش هایی پاره ات

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد